زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

فایز دشتی

فایِزِ دَشْتی، زایر محمدعلی، متخلص به فایز، از دوبیتی‌سرایان محلی مشهور در سدۀ 13 ق / 19 م.
فایز در روستای کردوان دشتی، در استان بوشهر به دنیا آمد (زنگویی، یادداشتها بر ... ، 50؛ صفوی، 15). برخی از منابع، محل تولد او را بردخون (نک‍ : رکن‌زاده، 4 / 22)، و برخی نیز زیارت (نک‍ : صفایی، 472) دانسته‌اند. بنابر تنها روایت معتبر، محل تولد او، به نقل از رئیس عباس فایزی، نوۀ فایز، همان کردوان است (نک‍ : یاحسینی، 54). پدر فایز، حاج مظفر شهبان ضیاغمی دشتی، از مشایخ آل برنجه بود (صفوی، همانجا) که نسل‌اندرنسل ریاست این روستا را برعهده داشتند (یاحسینی، 55). مادرش شازده نام داشت و دختر رئیس درویش کردوانی، از رؤسای منطقۀ دشتی بود (صفوی، همانجا).
در جنوب، برای حاکم یا ضابط منطقه‌ای، لقب رئیس به کار می‌برده‌اند. اجداد فایز نیز از دیرباز به این لقب معروف بوده‌اند؛ این لقب به زمان فایز هم رسید و گاهی او را نیز رئیس محمدعلی می‌خواندند. فایز هرگز شغل سیاسی را تجربه نکرد؛ اما در علوم دینی و ادبی و همچنین سخنوری، استعدادی فراوان داشت (همو، 16). 
دربارۀ زندگی فایز آگاهی چندانی در دست نیست. سرگذشت او با افسانه‌هایی آمیخته است و مردم جنوب به‌سبب دل‌بستگی و شیفتگی به وی، افسانه‌هایی درباره‌اش ساخته‌اند؛ همچون ارتباط او با پری (آتشی، مقدمه بر ... ، 30؛ زنگویی، همان، 57-65) که ریشه در فرهنگ جنوب دارد (فخرایی، 9)؛ در این منطقه، مردم حتى اعتقاد دارند که فایز پیش از آشناشدن با پری (ه‍ م)، شعر نمی‌گفته است. فایز عاشق پری می‌شود. پری دستی بر سینۀ او می‌کشد؛ سینۀ فایز باز می‌شود و او توان شاعری می‌یابد. پری نقشی عمده در دوبیتیهای فایز دارد (زنگویی، همان، 65)، برای نمونه: خداوندا دلم از دین بری شد / اسیر دام زلف آن پری شد / / پری دید و پریشان گشت فایز / پری را هرکه دید از دین بری شد (ص 147). این حکایتها ساخته و پرداختۀ دوستداران فایز است که با ذوق و سلیقۀ خود از برخی اشعار او چنین استنباطی نموده‌اند (حمیدی، 11). 
برخی از محققان معاصر در وجود حقیقی فایز تردید کرده‌اند؛ مردم بوشهر برای اینکه از چنگ خان فرار کنند، باید یک نفر را تحویل می‌دادند و شاید هم اسمی ‌خیالی و واهی را (فایز) ساخته‌اند که حیات فیزیکی ندارد (صغیری، 25). بر این اساس، آنها نتیجه می‌گیرند که فایز وجود حقیقی نداشته، و اشعارش «تبلور آرزوها و خواسته‌های سرکوب‌شدۀ تودۀ دهقانی» جنوب غربی ایران و به‌ویژه مردم دشتی و دشتستان و تنگستان بوده است (همو، 24؛ نیز نک‍ : طهوری، 51). 
دربارۀ تاریخ تولد و وفات فایز اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ برخی حدود سالهای 1246 تا 1353 ش را تخمین زده‌اند (رکن‌زاده، همانجا؛ زنگویی، همان، 10؛ صمصامی، 16؛ صفوی، 15، 17)؛ اما روایت رکن‌زادۀ آدمیت را باید تاریخ درست تولد و وفات وی دانست، زیرا او به نقل از سدیدالسلطنۀ کبابی که با فایز دیدار داشته است، تاریخ تولدش را از خود فایز پرسیده است. براساس این قول، فایز در 1250 ق متولد شده است (نک‍ : 4 / 23-24). همو دربارۀ تخلص فایز، که بعضی «فایض» می‌دانند، از زبان سدیدالسلطنه نقل می‌کند که شاعر تخلص خود را فایز گفته است (4 / 23).
فایز در خارج از منطقۀ بوشهر با نام فایز دشتستانی شناخته می‌شود (صغیری، 26) که درست نیست؛ چون او اهل دشتی بوده است (زنگویی، همان، 50).
فایز در دوران کودکی تحصیلات مقدماتی را، شامل فراگیری قرآن مجید و اشعار حافظ و گلستان سعدی، در کردوان و بردخون گذراند. او سپس به کمک رئیس خلف، برادر بزرگ‌تر خود به نجف رفت و 4 سال در حوزۀ علمیۀ آنجا علوم دینی را فراگرفت (صفوی، 15). سدیدالسلطنۀ کبابی در مشوش‌نامه می‌نویسد که فایز سواد نداشته است (ص 185). شاید منظور او سواد کامل و تحصیلات در سطح بالای علمی بوده است؛ زیرا فایز به کار و شیوۀ خود تسلطی کم‌وبیش آگاهانه داشته (احمدپناهی، 206)، و شاعری کم‌تجربه و کم‌اندوخته نبوده است. البته به همۀ جریانهای ادبی زمان خود واقف نبوده است (حمیدی، 19). او با ادبیات فارسی، اوزان عروضی، صنایع ادبی و بدیعی و نیز با آیات و احادیث و روایات و افسانه‌ها و اساطیر آشنایی داشته است (نک‍ : زنگویی، یادداشتها بر، 69، 71، 76).
فایز پس از بازگشت به وطن با تاج‌زر، دختر زایر محمد حاج مظفر بردخونی، ازدواج کرد (صفوی، همانجا). به‌نوشتۀ زنگویی، اکنون نوادگان فایز در شهرستان دشتی، کاکی، بردخون و کردوان، با نام فایزی زندگی می‌کنند (فایز ... ، 13).
فایز سفرهایی محدود، به بردخون، کاکی، خورموج، برازجان و بوشهر، در همان محدودۀ استان بوشهر، و نیز سفری به کربلا (فخرایی، 14) و نجف (صفوی، همانجا) داشته است. گفته می‌شود او در مسافرت به بوشهر، به قهوه‌خانۀ کاکی می‌رفته است (نک‍ : آتشی، مجموعه ... ، 549).
شغل اصلی فایز کشاورزی بوده (زنگویی، یادداشتها بر، 52؛ یاحسینی، 55)، و به کار تعلیم در مکتب‌خانه نیز اشتغال داشته است (صفوی، 16).
آغاز شاعری فایز به‌طور دقیق مشخص نیست؛ هرچند ممکن است از همان دورۀ نوجوانی در مکتب‌خانه زمزمه‌های شاعرانه‌اش را شروع کرده باشد (فخرایی، 14-15). برخی از پژوهشگران معتقدند که فایز شعر و شاعری را به‌طور جدی و هدفمند از نیمۀ دوم عمرش شروع کرده است (یاحسینی، 59). برخی دیگر، براساس شعرهای او می‌گویند که آنها را در دوران پیری و جاافتادگی سروده است (حمیدی، 17- 18).
رواج و شهرت اشعار فایز در منطقۀ دشتی و بوشهر از دورۀ نزدیک به پایان عمر او، یعنی از حدود سال 1318 ق / 1900 م به‌بعد بوده است (نک‍ : یاحسینی، 62). دوبیتیهای این شاعر در زمان حیات وی، دست‌کم در محدودۀ بوشهر، رایج بوده، و در کنار آثاری چون دیوان حافظ، شاهنامۀ فردوسی و کلیات سعدی در مکتب‌خانه‌های بوشهر تدریس می‌شده است (نک‍ : همانجا).
فایز در 1330 ق / 1911 م و در حدود 80سالگی، در گزدراز بوشهر وفات یافت. جسد وی را بنا به وصیت خود او، بعد از چند ماه امانت، به نجف منتقل، و در همان‌جا دفن کردند (زنگویی، همانجا).
بعد از مرگ فایز، شعر و دست‌نوشته‌های او به دست پسرش، مظفر، رسید. بعد از فوت مظفر، فرزندش، محمدعلی به‌سبب بی‌سوادی و بی‌توجهی و ناآگاهی از ارزش و اهمیت کتاب، نتوانست از دست‌نوشته‌های فایز نگهداری کند و آنها را به دست این‌وآن داد. در نتیجه، قسمت اعظم آنها از بین رفت، یا به‌احتمال، مورد سوءاستفاده قرار گرفت (همان، 14).
فایز در زمان حیاتش، دفتر اشعار خود را تدوین نکرد. دوبیتیهای او را مردم، مخصوصاً شروه‌خوانان (نک‍ : ه‍ د، شروه) سینه‌به‌سینه نقل، و دخل و تصرفاتی نیز در آنها می‌کردند (صفوی، 17). ازاین‌رو، شمار دقیق ترانه‌های فایز مشخص نیست و از 120 تا 632 دوبیتی را به او منسوب کرده‌اند (نک‍ : فایز، 113-241؛ رکن‌زاده، 4 / 23- 39؛ صفایی، 472).
نخستین کوشش جدی برای شناساندن فایز، مقاله‌ای از ابراهیم صفایی ملایری است که در 1315 ش، منتشر شد (طهوری، 13). تلاش برای پیراستن و تصحیح اشعار او نیز در 1340 ش، به کوشش محمدحسین رکن‌زادۀ آدمیت به انجام رسید و شاخص‌ترین پژوهش، مجموعۀ ترانه‌های فایز به کوشش عبدالمجید زنگویی است (همو، 14).
دوبیتیهای منسوب به فایز، در مواردی با دوبیتیهای منسوب به دیگر شاعران، ازجمله باباطاهر، مهیا (ه‍ م‌م) و نیز برخی دوبیتیهای رایج در مناطق مختلف ایران شباهت دارند که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:
1. فایز: به شب نالم شب شب‌گیر نالم / گهی از بخت بی‌تدبیر نالم / / بنالم چون پلنگ تیرخورده / گهی چون شیر در زنجیر نالم (ص 187)؛ باباطاهر: شوی نالم شوی شوگیر نالم / زدست یار بی‌تدبیر نالم / / گهی همچون پلنگ تیرخورده / گهی چون شیر در زنجیر نالم (ص 20). 
2. فایز: نگارا شربت از لبهات بفرست / گلاب از گوشۀ چشمات بفرست / / برای توتیای چشم فایز / کف دستی ز خاک پات بفرست (ص 118)؛ مهیای بردخونی: نگارا شربت از لبهات بفرست / گلاب از گوشۀ چشمات بفرست / / برای توتیای چشم مهیا / کف دستی ز خاک پات بفرست (نک‍ : احمدپناهی، 221). 
3. فایز: قسم بر سورۀ والشمس واللیل / به غیر از تو ندارم با کسی میل / / کلام‌الله باشد خصم فایز / اگر نامحرمی با تو کند سیل (نک‍ : احمدپناهی، 203-204)؛ ترانۀ نیمروز: قسم ور سورۀ والشمس واللیل / به غیر از تو ندارم با کسی میل / / کلام‌الله باشد خصم عاشق / اگر نامحرمی با تو کند میل (نک‍ : همو، 204).
در برخی از منابع به اشکالات وزنی در شعرهای فایز اشاره شده است (نک‍ : طهوری،40-45؛ حمیدی، 18؛ فخرایی، 76)؛ البته این تساهل در رعایت ضوابط عروضی در دوبیتیهای شفاهی، عمومی است (احمدپناهی، 206). از آنجا که شیوۀ انتقال این شعرها در گذشته بیشتر به‌صورت شفاهی و سینه‌به‌سینه بوده است، راویان، به‌ویژه شروه‌خوانان، در آنها دخل و تصرفاتی می‌کردند. همچنین به‌سبب تصرف کاتبان و ناآگاهی آنان، اشعار به‌صورت مخدوش ثبت و ضبط شده است (فخرایی، همانجا). برخی از پژوهشگران این اشکالات وزنی را ناشی از این می‌دانند که این دوبیتیها برخی از ویژگیهای غیرعروضی فهلویات قدیم را در خود حفظ کرده‌اند (طبیب‌زاده، 76-77)، و تصریح می‌کنند که هنوز هم بسیاری از مردم دوبیتیهای عروضی فایز و باباطاهر را نه به‌شیوۀ عروضی، که به شیوه‌ای کاملاً تکیه‌ای ـ هجایی و سه‌ضربی، یعنی بـه شیوۀ اصیل و قدیمی فهلویات (ه‍ م) می‌خوانند (همو، 87).
در برخی از منابع، فایز را به‌طور اغراق‌گونه‌ای با شاعران بزرگ فارسی‌سرا و عربی‌سرا مانند امرؤالقیس، ابوطیب متنبی، نظامی و فردوسی مقایسه کرده‌اند (حسینی، 7 / 703). 
دوبیتیهای فایز متعلق به دورۀ بازگشت ادبی است که دوره‌ای ناکامیاب در شعر فارسی به شمار می‌رود. فایز نمونه‌ای خوب از شعر زمان خود را با اشعاری ساده، روان و عاطفی ارائه کرده است (آتشی، مقدمه بر، 27- 28). ترانه‌های او در اصل برخاسته از شرایط جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی دشت‌نشینان است (خیراندیش، 24)، و به‌نوعی میزان رشد فرهنگی، نوع مطالعۀ مردم آن زمان و وجه رایج و فائق شیوۀ نگرش آنها را نمایندگی می‌کند (آتشی، همان، 27). شعر فایز از نظر زبان و بیان و درون‌مایه، تازگی ندارد و در همان محدودۀ شعر سنتی پیش از خود سیر می‌کند؛ اما از لحاظ تأکید بر عنصر عشق، عاطفه و غم و اندوهی که دیگر عناصر شعری را زیر سلطه قرار می‌دهد، قابل توجه است (فخرایی، 76-77). 
بزرگی و شکوه فایز در مردمی‌، و روستایی‌بودن ترانه‌هایش است (آتشی، همان، 28). «در زبان مردم جاری‌بودن» از ویژگیهای شعر او ست و راز این همگانی‌شدن را باید در سادگی و صداقت جان و بیان فایز و نیز در ظرفیت عاطفی قالب شعری او دانست (همانجا). ارزشهای مثبت شعر او به‌سبب پرهیز وی از تکلف و تزیینهای ادبی و به‌سبب برخورد تفاهم‌آمیزش با طبیعت اطراف و زندگی عاطفی‌اش قابل درک است (باباچاهی، 79-80). به‌جز سادگی کلام، نوع دیگر سادگی ترانه‌های فایز در کیفیت نزدیک‌شدنشان به روحیه و بیان توده است که از گذر زبان و نوع بیان عاطفی مردم، و گاه ذوق ادیبانه مایه دارد (زنگویی، یادداشتها بر، 77)؛ دست‌مایه قراردادن لحن گفتاری و پرهیز از زبان فاخر و شاعرانه، شعر وی را به مرز سادگی و صمیمیت می‌رساند (فخرایی، 83). گاه مضامین و اندیشه‌هایی چون جبرگرایی و تقدیرگرایی، نوعی عرفان ساده، لحن انتقادی و اعتراضی، دم‌غنیمت‌شمری و رنج غربت نیز در اشعار او دیده می‌شود (همو، 77-81).
فایز غزل، مثنوی و رباعی هم سروده است که تأثیر و اهمیت ترانه‌هایش را ندارد (زنگویی، همان، 106- 109).
باتوجه‌به دوبیتیهای فایز، مشخص می‌شود که او اشعار شاعران گذشته را تا حدودی مطالعه کرده، و یا در مجالس از زبان دیگران شنیده، و هنگام سرایش اشعار خود، از آنان تأثیر پذیرفته است (فخرایی، 27- 28). بی‌گمان سرمشق فایز در سرودن دوبیتی، باباطاهر بوده است. البته دوبیتیهای باباطاهر بیشتر درون‌مایه‌ای عرفانی و حکمی دارد؛ اما شعر فایز درون‌مایه‌ای تغزلی دارد و عشقی زمینی را نشان می‌دهد (همو، 28). 
فایز از باباطاهر، نظامی، فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی تأثیر پذیرفته است (همو، 28-40)؛ برای نمونه، فایز: ذلیل و خوار و زارم کردی آخر / پریشان‌روزگارم کردی آخر / / به فایز بستی اول عهد و پیمان / به غربت رهسپارم کردی آخر (ص 173)؛ باباطاهر: فلک زار و نزارم کردی آخر / جدا از گل‌عذارم کردی آخر / / میان تختۀ نردم نشاندی / شش و پنجی به کارم کردی آخر (ص 33)؛ فایز: اگر خواهی که فایز بنده گردد / نقاب از گوشۀ مهتاب بردار (نک‍ : فخرایی، 33)؛ نظامی: چو بردارد نقاب از گوشۀ ماه / برآید نالۀ صد یوسف از چاه (ص 267).
دوبیتیهای فایز مایۀ اصلی شروه‌خوانی در جنوب است؛ به‌همین‌سبب، در بوشهر، دشتی، دشتستان و منطقۀ خوزستان شروه‌خوانی را فایزخوانی نیز می‌گویند (زنگویی، شعر ... ، 1 / 8). همچنین، دوبیتیهای او مورد توجه خوانندگان موسیقی سنتی، مانند عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا شجریان، محسن کرامتی و جزاینها قرار گرفته است (فخرایی، 98).
فایز را باید در زمرۀ مشهورترین دوبیتی‌سرایان محلی دانست، زیرا دوبیتیهای او افزون‌بر مناطق جنوب، در شهرهای استان فارس و چهارمحال و بختیاری نیز در میان مردم رایج است. نمونه‌هایی از این اشعار را پژوهشگران محلی ثبت کرده‌اند که در بایگانی واحد فرهنگ مردم صدا و سیما نگهداری می‌شود. برخی از شاعران مشهور معاصر به تصریح خود اشعاری تحت تأثیر فایز سروده‌اند (نک‍ : آتشی، آتشی ... ، 394؛ اوجی، 35).


مآخذ

آتشی، منوچهر، آتشی در مسیر زندگی (خاطرات: گفت‌وگو با قاسم یاحسینی)، بوشهر، 1382 ش؛ همو، مجموعۀ اشعار، تهران، 1386 ش؛ همو، مقدمه بر ترانه‌ها (نک‍ : هم‍ ، فایز)؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، دوبیتیهای بومی‌سرایان ایران، تهران، 1379 ش؛ اوجی، منصور، «کارنامۀ یک شاعر»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تهران، 1383 ش، شم‍ 79؛ باباچاهی، علی، شروه‌سرایی در جنوب ایران، تهران، 1368 ش؛ باباطاهر، دیوان، تهران، 1311 ش؛ حسینی دشتی، مصطفى، معارف و معاریف، قم، 1376 ش؛ حمیدی، جعفر، «شناختی از فایز»، ترانه‌ها (نک‍ : هم‍ ، فایز)؛ خیراندیش، عبدالرسول، «دشت‌نشینی و مجلس‌نشینی: تحلیلی مبتنی‌بر جغرافیای تاریخی و جامعه‌شناسی تاریخی بر شعر فایز»، فایز، دوبیتی‌سرای جنوب، به کوشش عبدالکریم مشایخی، تهران، 1381 ش؛ رکن‌زادۀ آدمیت، محمدحسین، دانشمندان و سخن‌سرایان فارس، تهران، 1340 ش؛ زنگویی، عبدالمجید، شعر دشتی و دشتستان، تهران، 1364 ش؛ همو، فایز، ترانه‌سرای جاوید، تهران، 1380 ش؛ همو، یادداشتها بر ترانه‌ها (نک‍ : هم‍ ، فایز)؛ سدیدالسلطنه، محمدعلی، مشوش‌نامه، به کوشش مصطفى باباخانی، تهران، 1394 ش؛ شمیسا، سیروس، نگاهی به سپهری، تهران، 1370 ش؛ صغیری، ایرج، «فایز، پدیدۀ غریب ادبیات»، کیهان فرهنگی، تهران، 1371 ش، شم‍ 89؛ صفایی ملایری، ابراهیم، «فایض دشتی»، ارمغان، تهران، 1315 ش، س 17، شم‍ 6؛ صفوی، روح‌الله، فایز دشتی، تهران، 1394 ش؛ صمصامی، محمد، فایز دشتستانی، اصفهان، 1363 ش؛ طبیب‌زاده، امید، «بررسی تاریخی وزن در فهلویات»، ویژه‌نامۀ فرهنگستان (زبانها و گویشهای ایرانی)، تهران، 1392 ش، شم‍ 3؛ طهوری، مهروش، ترانه‌های فایز، تهران، 1389 ش؛ فایز دشتی، محمدعلی، ترانه‌ها، به کوشش عبدالمجید زنگویی، تهران، 1367 ش؛ فخرایی، مصطفى، فایز دشتی، تهران، 1383 ش؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش سامیه بصیرمژدهی و بهاء‌الدین خرمشاهی، تهران، 1383 ش؛ یاحسینی، قاسم، «فایز در آثار مورخان و تذکره‌نویسان معاصرش»، فایز، دوبیتی‌سرای جنوب، به کوشش عبدالکریم مشایخی، تهران، 1381 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.